حاشیه های دانشگاه1
مشغول درس خوندن بودنم که صدای جیغ بنفش دختری رشته افکارم را گسست.
بیرون رفتم ، دیدم یکی از دوستان داخل سرویس بهداشتی ، دستشو گذاشته روی سرش و پشت سر هم جیغ میکشه مار…مار…مااااااااااااررررررمولک!!!!!
گفتم جیغ نزن، نترس ، نترس اومدم نجاتت بدم ( یهو این احساس بهم دس داد که بگم : اینجانب مامور مخفی حاکم بزرگ …!) بالاخره با تجهیزات لازم ( یک عدد پلاستیک) و بر احتی مارمولکو گرفتم ( تعریف از خود نباشه من از مارمولک نمیترسم) ، و همان طور که مارمولک در دستم بود مستأصل دنبال کسی می گشتم که از مارمولکه عکس بگیره…… ملت فرار میکردن ، بابا ما تو تاریخ چندین هزاره این مملکت نداشتیم که یک آدم تو دهن یه مارمولک پونزه سانتی جا بشه… والا…..!!!!!!!!!!!!
هیچی دیگه بالاخره یک نفر حاضر شد در فاصله چندین متری که (مبادا مارمولک بخورتش) عکس گرفت.هیچی دیگه مارمولکو بردم تو بیابونای خوابگاه گلستان ولش کردم و چه لحظه ی سختی بود لحظه ی جدایی!!!
تو چش هم خیره شده بودیم و من بش گفتم برو بسلامت تا هفته خوابگاه های سال بعد !! ( البته الطافتشون در سایر ایام سال شامل حال ما می شود!!! )
خدایی مارمولکم فهمیده بود که باید تو هفته خوابگاه ها سر بزنن بهمون !!
اگهی غیر بازرگانی :
سفارشات گرفتن هر گونه حیوانات اعم از خزنده و پرنده و جهنده و حشره (موش و سوسک و هزار پا و صد پا و…)پذیرفته میشود !!دو ستان با شماره تلفن بوووووووووووق در ساعات غیر درسی تماس حاصل فرمایند !!
البته شایان ذکر است اینجانب حقیر در ترم های قبل سابقه گرفتن انواع جانداران موذی و غیر موذی را در رزومه خود داشتم !!
من که به شدت ازش می ترسم حیح