چندساعت پیش خبر دادن شوهرعمه ام فوت کرده:/
خدایامرزدش.
فردا هم مراسمِ
چطوری ما، تا فردا خودمونو برسونیم تهران؟؟!!!!!:(
+نیم ساعت دیگه حرکت میکنیم، ان شاءالله.
چندساعت پیش خبر دادن شوهرعمه ام فوت کرده:/
خدایامرزدش.
فردا هم مراسمِ
چطوری ما، تا فردا خودمونو برسونیم تهران؟؟!!!!!:(
+نیم ساعت دیگه حرکت میکنیم، ان شاءالله.
یکی از دوستان از امتحان ریاضی مهندسی گفته بودن،یاد امتحان ریاضی مهندسی خودم افتادم،
ترم بالایی ها میگفتن،خانمِ"ف"نمرهایی که میده بدون ارفاقِ!!!بعدامتحان برید اتاقش باهاش صحبت کنید،به نمرهاتون اضافه میکنه.
دوستم رفت،14 بود،شد15.منم گفتم تیری در تاریکی بزارمنم برم.
با پرویی تمام رفتم اتاق استاد،گفتم من16 شدم، نمیشه بهم17بدین؟؟:دی
استادمون گفت چرا؟؟
من:از 16 خوشم نمیاد،کلن از بچگی ازعدد16بدم میومده![دلیلی بس منطقی :دی]
استادهم گفت:خب،پس حالا که از16بدت میاد،15 میدم:/
خب؛راستش رو گفتم دیگه،خوب بودمثله دوستم بگم خواهرنداشتم مُرده، نرسیدم بخونم؟؟!!!
سرهمین راست گویی، یه بار دیگه هم ضرر کردم.
یه پروژه داشتیم گروهی بود،2نمره داشت،دادیم بیرون واسمون انجام دادن!!!بعدتحویلِ استاد دادیم،گفت:خب،مسئولیت هاتون رو بگید!(فکرِاینجاش رو نکرده بودیم.)
یکی گفت:من فلوچارت اش رو کشیدم یکی گفت:من برنامه شونوشتم.
منم اونور سکوت اختیار کرده بودم!گفت:وشما؟؟؟
من؟؟؟من استاد؟؟؟سعی کردم بحثو عوض کنم، نشد.منم اون موقع جو گیرشده بودم،زده بودم تو فازِ مذهبی بودن،نمیشد که واسه2نمره دروغ بگم!بازاگه 3نمره بودیه چیزی:)))
آخرگفتم:من واسشون دعا کردم،که بتونن انجام بدن.
استاد به من هیچی نمره نداد.
من ازشما میپرسم دعا کردن کار نیست عایا؟؟؟؟بابا کار من که سنگینتر بودهمه مسولیت اصلی رو دوشِ من بوده.
استادِ از اول هم ضدمذهب بود!مشخص بوداصن.وگرنه میفهمید کارِمن از همه سختتربوده
++نمیدونم چرا جدیدن به کارم نمیرسم!همه اش وقت کم میارم=علت کمتر اومدنم به نت.
اگه همینطوری وقت کم بیارم،باید فقط یه روز تو هفته بیام نت.