استادما
امروز رفتیم خونه استادمون!!!!
قرار بود گل و شیرینی رو پسرای کلاس بخرن!!!!
ماکه رسیدم!دیدیم بیچاره پسرا،خیلی وقته منتظردخترا بود.خخخخخخ
کلی هم غر زدن!!(کلاس داشتیم خب)
من جلو در گلِ شونو که دیدم!!میخواستم نرم خونه استاد!!
وای خدا!! یه گلی خریده بودن!زشت،از ده فرسخی داد میزد از این ارزوناست:((50تومن داده بودن حالا40نفرآدمم میخوایم بریم خونه شون!!
عاخه چرا اینقدرپسرا خسیسأ؟؟!!!خب یه چیزِبهترمیخریدن دیگه!:((
آبرومونو بردن:(((((
تازه معلوم نیست شیرینی شون چی بوده دیگه!!توجعبه بود ماکه ندیدیم!فقط خداکنه به عقل شون رسیده باشه،شیرینی خشک نخریده باشن.
اینقدرکه من جوش زدم!!نصفِ موهام سفید شد دیگه:))))
چقدراستادمون خوش برخوردبود(راستی استادمون خانمِ)علاوه برخوش برخورد بودن!خیلی شیکتر از وقتی که دانشگاه میاد بود!
خونه شونم خیلی باسلیقه چیده بود:))(اینم ازفضولی های ما اندربابِ منزلِ استاد)
amooze.blog.ir