روزانه نوشت
چندتا اتفاق کوتاه:
+صبحی رفتم مصلا!! هر وقت میرم سرخاک یکی از بستگان،همه خاطراتی که باهاشون داشتم برام زنده میشه،اینقدر حالم گرفته میشه!ولی گاهی خوبه که آدم حالش گرفته شه!!یادم میندازه که قدرآدمایی که دور وبرم هستن رو بیشتربدونم،تا بعدن حسرت نخورم.که کاش بیشترقدرشونو میدونستم.
+خیلی وقت بود نرفته بودم،نمازجمعه،بعدِمصلارفتم نمازجمعه!!اینقدردیربه دیر میرم که یادم رفته بود رکعت اولِ نمازظهر هم قنوت داره:/نزدیک بود،سوتی بدم،خفن!!مکبرگفت"قنوت"دیگه یادم اومد:))))))
+روزهای جمعه تو خونه ما رسم، اینه که هر هفته ناهار مهمونِ یکی از اعضای خانواده ایم:))) قرعه کار به نامِ کی بیوفته؟!!(پلم پلوم پلیش میکنیم:دی) دیگه بابام شانسش بده!!همیشه به نام بابام میوفته:))))(مدیونیین اگه فک کنید تقلب میکنیم:دی)
+گذاشتن بخاری یه جور دردسر داره!!برداشتنش یه جور!!!بازبخاطربرداشتن بخاری ها کلِِ دکور خونه مون عوض شد!!!دیگه واقعن کمرم داغون شد!!بس که چیزی جابجا کردم:((الان تختم رفته اونور!!بعدمن همیشه کارم که بالپ تاپ تموم میشد!!لپ تاپمو با پام هل میدادم میرفت زیرِ تخت!!الان باید برش دارم مثله آدم بزارم رو میزم:(خیلی کارم سخت شد از این به بعد:دی
+امشب میخوام پنیربرشته درست کنم!!!!هرچند اسمش و موادش که یه جوریه!!أه...فک کن پنیر با تخم مرغ و...ظاهرش که حال بهم زنه!!ولی میگن خوشمزه اس!!!حالا ماهم امتحان میکنیم دیگه!!فوقِ فوقش مسموم میشم:))
اگه خوب شد عکسشو میزارم:))