نمیدونم چرا این روزا همجوری الکی سرم شلوغِ!!
کار دارمو ندارم!!!!!!!!!
کار دارم ولی حوصله ندارم انجامشون بدم(خسته ام،میفهمی خسته:)))
نمیدونم چرا تا دقیقه نود نشه کارم نمیاد:)))
نمیدونم چرا این روزا همجوری الکی سرم شلوغِ!!
کار دارمو ندارم!!!!!!!!!
کار دارم ولی حوصله ندارم انجامشون بدم(خسته ام،میفهمی خسته:)))
نمیدونم چرا تا دقیقه نود نشه کارم نمیاد:)))
فردا امتحان زبان دارم.هیچی نخوندم.
الانم نشستم دارم کلیپ درست میکنم!!!!!
داشتم رو آهنگ"عشق پاک"حامد زمانی، کارمیکردم.عکس هایی که داشتم حجم اش بالا بود.دیدم ،درست کنم،حجم اش زیاد میشه،نمیشه دانلود کرد.نصفِ ولش کردم.
حالا فعلن علی الحساب اینو،بگوشید،خیلی قشنگِ.من خیلی دوست دارم این آهنگ رو.
به مناسب سالروز ازدواج حضرت علی(ع) وحضرت فاطمه(س)
مادربرزگم،قرار بره خونه خودش،
کلی هم بگیرو ببندداشتیم تا کاغذ دیواری و پارکت و پرده و....غیره رو خریدیم.
دیشب هم با دایی هام رفته بودیم خونه جدیدشون رو شستیمو مرتب کردیم.
طبق معمول همیشه،بازم مسولیت سخت و سنگین نظارت رو دوشِ من بود^_^
البته نظارت به علاوه آبدارچی بودن.
مادربرزگم بره خونه جدید راه اش به ما خیلی خیلی دور میشه!!!!
واسه همین بابام میگه یه ماشین بخر،که تو و مامانت باهم برینو بیاین!حتی حاضر شده نصفِ پول ماشین رو هم بده^_^
تاآبان احتمالآ بتونم 3تومن جمع کنم!!الان 2.5دارم،آبان وام دانشگاه رو میدن میشه 3تومن.(جایزه مسابقه آبان هم600تومنی هست ولی واسه جایزه نمیخوام شرکت کنم،اصلا و ابدا،حتی اگه قبول شم،جایزشو نمیگیرم ،البته شایدم گرفتم، اگه خیلی اصرارکنن مجبورم بگیرم:دی)
3تومن هم بابام گفته کمک میکنه.
هاچ بک نو 18تومن بود،دست چندم احتمالأ به12تومن هم گیر بیارم.
فقط6تومن ناقابل کسری دارم!!!!
که اونم تو فکر بودم وام بگیرم.منتها بیشتر از برجی80نمیتونم قست بدم.
دیگه اگه این ترم، کاردانشجویی بردارم شاید بتونم تا برجی150 تومن هم بدم.
فک نکنم با این وضعیت بتونم ماشین بخرم!!نه؟؟؟
تقصیربابام شد وگرنه من اصن تو فکرماشین نبودم،خودش گفت:(
هوایی شدم!!!
میخوام:/
نظرمثبت تون چیه ماشین بابام رو بردارم،بابامم با موتور بره؟؟راحت ترم هست:دی
خودش میگه موتور دوست دارم.
من^_^
عصر رفتیم بازار!!
تو میسر رسیدم به امامزاده،گفتم برم یه سلام بدم و بیام.
زیارت عاشورا میخوندن،زیارت عاشورا خوندم،بعدهم مراسم بود برای شهادت امام محمدتقی(ع)
چه حسِ آرامشِ خوبی آدم داره تو امکانِ مذهبی!!نه؟؟؟
از وقتی برگشتم خیلی شادترم!!فک کنم قبلن دپسرده بودم نمیدونستم!!
الان فهمیدم رفتن به اینجاها مثلِ دارو میمونه،باید هرچندوقت، یه بار،مصرف کنی،واسه شادی روحت:)
از فردا میخوام برم دانشگاه:))
البته واسه کلاس، نه!!!
کار دارم،بعد کلاس میرم دانشگاه،کارم رو انجام میدم برمیگردم:دی
بعدشم یک شبه دیگه..ایشالا همیشه شادی باشه..نوبت تو هم میشه..نمیترشی خیالت راحت خخ
یه شبِ!!!!
توجیحِ مثلن منطقیِ که همیشه راجع به این موضوع میشنویم.
یه شب عروسی این همسایه.
یه شب همسایه دیگه.
یه شب جام جهانیِ
یه شب بازی پرسپولیس و استقلال بوده
یه شب......
از این یه شب ها زیاد داریم!!!!!
یه شب هایی که واسه افرادی که ایجاد مزاحمت کردیم براشون،هرثانیه اش،ساعت ها میگذره.
پدربزرگم سکه مغزی کرده بود،خیلی حالش بد بود.از بیمارستان مرخص اش کردن!نه این که خوب شده باشه!نه. دیگه دکترا گفته بودن امیدی نیست.بیمارستان هم باشه کاری نمتونیم بکنیم.
اعصابش ضعیف شده بود،سرصدا عصبی اش میکرد،حتی ما خونه رو با جارو دستی جارو میکردیم که صدای جاروبرقی اذییت اش نکنه.
شب ،عروسی بچه یکی از همسایه های مادربزرگم اینا بود.
،یه ارگ وبلندگوهای آنچانی،صدای بوق و....
پدربزرگم نمیتونست صحبت کنه،فقط تو تمام مدتی که اونا مراسم داشتن دست اش رو گرفته بود به سرش،اذییت میشد.
وقتی نگاش میکردم بغض همه وجودمو میگرفت.
مریض بود پدربزرگم.میفهمین؟؟؟؟؟این انصافِ؟؟؟یه درصداحتمال بدین که همچین خانواده ای تو همسایگی تون داره زندگی میکنه.
یه لحظه فک کنید پشت این راه بندونی که درست کردین که مثلن شاد باشیدو برقصید.
یه کسی مونده پشت اون ترافیک که به بیمار داره،دیربرسه به بیمارستان شاید حتی جون اش رو از دست بده.
شاید این یه احتمال باشه فقط،ولی احتمالیه که امکانش هست بیوفته.احتمالی که توش با جون یه آدم بازی میشه.
متأسفانه شادی ما حتمأ باید با ایجاد ناراحتی برای مردم باشه.
+از پایه و اساس غلطِ این کار،هیچ توجیح ای هم وجود نداره.