چار دیواری

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

اینقدر ازکوچه پشتی مون صدا میاد! وسرصداشون زیادِکه انگار تو خونه ما مراسمِ:/

خب چرا مردم،اینقدر بی فرهنگ ان!!!!نصفِ شبِ مثلن.

حتمأ باید شادی تون با ناراحتی و ایجاد مردم آزاری برای ملت همراه باشه؟؟!

نمیدونم این مراسمِ ماشین سواری و بزنو برقصِ بعدِ تالار چیه؟؟!!

واقعأیعنی چی؟؟ داماد زن شو سوارماشین کنه!کلی بوق بزنه و دادار دودور کنه که چی؟؟که بگی  ازداواج کردی؟؟(خب!خوش بحالت!ولی به ماچه؟؟).میخوای زنت رو نشون ملت بدی؟؟؟(که آفرین به غیرتت)غیر از این دو حالته؟؟؟واقعن که چی آخه؟؟؟


بعدش میان خونه که چی بشه؟؟؟این همه پولِ تالار میدین که خونه تون کثیف نشه دیگه!باز آخرشب هم ملت،بیان خونه تون،اسکولین مگه؟؟؟

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۵۵
خانم مهندس
از آموزشگاه  زبان،بهم زنگ زدن!!
که شما یه امتحان رو ندادین،عصزبیاین امتحان بدین.(نمیدونم این استادِبیکارِ!چرا اینقدرامتحان میگیره خب!!:/)
رفتم،ولی اینقدرخسته بودم،کی حوصله داشت دو ساعت متن زبان ترجمه کنه:))
امتحان هم تستی بود،همه رو شانسی زدم.
یکم، هم الکی نشستم که تابلو نشه:)))
میخواستم بیام،یه دختره ای اومد،واسه امتحان!
گفت:شما تنها امتحان دادین؟؟؟
+:بله!الان هم میخوام برم:)
اینقدرمظلومانه نگا کرد،دلم کباب شد.
خیلی سخاوتمندانِ برگه پاسخ نامه ام رو دادم بهش^_^
اینقدر ذوق کرد،کلی هم تشکر کرد.

کارِ خوبی کردم.نه؟؟:))
فقط خداکنه دوباره نبینمش


۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۴۷
خانم مهندس

                                    

خیلی باحال بود:)))

بخصوص این قسمتش:دی

البته دوبله اش قشنگِ!!این میمونِ هندی حرف میزنه!من از خنده میمرم:))


+دیروزی خونه مادربرزگم بودم!داشتم انمیشین میدیم،شبکه رو عوض کردن:/.منم رفتم تو اتاق نماز بخونم،این مابین واسه مادربرزگم مهمون اومد!!!بعد چنددقیقه هی صدام میزنه:مهندس!بیا کارتن ات شروع شد:((

آبروم رفت جلو مهمونشون!!


+یه خواهر،براد کوچکترهم ندارم !باهم بشینیم انمیشین نگا کنیم:(



۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۱۳
خانم مهندس
از عنوان متن معلومه دیگه:(
باید بگم من اومدم با یه سوتی جدید:دی

هرچندوقت یه بار از یه شماره ناشناسی!پیام  میومد واسم!
3چهارتا پیام داد. آخر پرسیدم شما؟گفت:"الف "هستم.
من:نمیشناسمتون!دیگه به این شماره پیام ندین.
(حالا انگار چی پیام داد بود!گفته بود برا سلامتی رهبر100 تا صلوات بفرستین)
منم نشناختمش!! زودی گفتم دیگه به این شماره پیام ندین!!!!
بعد زد:خسته نباشین!!!شما چطور بسیجی هستی که همسنگرت رو نمیشناسی؟ حقیرمسول بسیج دانشگاهم.موفق باشید.
میخواستم واسش بزنم: "ناراحت شدی؟؟"(بالحنِ جوادعزتی، تو فیلم دردسرهای عظیم:دی)
(حالا تازه من مسول سایتِ بسیج هم هستم!!!!!!!اونوخت مسول مون رو نمیشناسم)
نمیشناسم خب!چیکارکنم؟؟؟انگارمن بیکارم این همه اسمو فامیل رو حفظ کنم!
این همه اسم رو بخوام حفظ کنم،مغزم خسته میشه خب:/

+برنامه رفتن به خونه مادربزرگم افتادواسه فردا:).عاخه امشب نتایج کنکور میاد!!! نعیما استرس داشت،منم طفلک رو اذیت میکردم:))
 از دستم فرار کرد:دی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۴۴
خانم مهندس

تو این وانفسایی که بحث چالش آب یخ رو بورسِ!ما رو هم دعوت کردن به  یه چالش!

متنها از نوع فرهنگی اش!!(معرفی کتاب):))

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۰۶
خانم مهندس
یکی از دوست های مامانم،مولودی داشت.
ما رو هم دعوت کرد.منم از خدا خواسته:)
مهمونی های،دوست مامانم یا به قول خودش"رویا جون*":دی، دسته کمی از عروسی نداره.
(*این که بهش میگم رویا جون!واسه اینکه یدفعه زنگ زده بود خونه مون!نشناختمش،گفتم شما؟گفت:رویا جونم دیگه:)))از اونروز سوژه ای شده واسم.
خلاصه طرز لباس پوشیدن،واسه مراسمات اینا دستم اومده بود.
تازه وقتی اومدم،دیدم خیلی ها آرایشگاه هم رفتن حتی!موهاشونو درست کرده بودن!!!!
یه جا نسشته بودیم،دیدم،یه خانمی اومد،نقاب داشت،منتها باچشمای آرایش شده،توجه ام به کفش هاو شلوارِ قرمزاش جلب شد!!
خانمِ اومد داخل،نقابشو اینا رو برداشت!یه لباس قرمزپوشیده بود،شلوار قرمز و.....تو دلم گفتم یا خدا این دیگه کیه!!
که کاشف به عمل اومد مداحِ، نه مداح نه!همونی که قراره مولودی بخونه!!!!
یه گروه هم دنبالش بودن!!!!اول که رفت موهاشو درست کرد،تیپ زد اومد.
دیدم چندتا "دَف "و اینا دستشون بود!تو دلم گفتم :وااااا،اینا واسه چی دیگه!!!!مولودی خوندن که از اینا نداره.
بعد دیدم خانمِ و دخترش که "دَف"دستش بود نسشتن وسط،چندتا خانمِ دیگه هم دورشون!!!!!
خانمِ یهو شروع کرد،به خوندن،یه چی تو مایه های گوگوش ومهستی اینا:)))
هر وقت دستش رو میاورد بالا دخترش دف میزد:)))
نمیدونید تا این شروع کرد به خوندن من چه حالی شدم اینقدر خندم گرفته بود که اشک از چشمام میومد دیگه.
داشتم به این فک میکردم که اینایی که اورده دورش نسشتن چیکار میکنن!دکوری ان؟؟:))
که دیدم دستشوکه هروقت میاوردبالا دخترش دف میزد ایندفعه آورد جلو دهنش،گفتم:بلا به دور!ایندفعه چه حرکتِ جلفی رو میخواد اجرا کنه.
یهو دیدم خانمایی که دورش نشسته بودن شروع کردن به کِل کشیدن:))))))
هیچی دیگه،تا این صحنه رو دیدم ،نمیتونستم دیگه جلو خندمو بگیرم،رفتم دستشویی شون،اینقدر خندیدم که دل درد گرفتم:))
واقعن یعنی چی ؟؟این چه حرکاتیه؟؟؟
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۰۰
خانم مهندس

چند روزیه فکرم مشغوله.

اون یه طرف،این که نتونستم، کارهای عقب افتاده(بخاطرمسافرت) 

رو انجام بدم یه طرف.

فرصت زیاد دارم،اما هرچی میرم جلوتر هی کارم سخت تر میشه.

 اول آبان مسابقه اس ومن اصن، آمادگی ندارم.وهمش پس رفت میکنم بجای پیشرفت!!حیفمم میاد، حالا که تا نصف راهو اومدم، ولش کنم.

زبان رو هم که انگار پولمو ریختم تو چاه،اونطوری که میخواستم بازدهی نداشت.البته کم کاری خودم بود، بیشتر.

همه گفتن اگه با این استاد بری کلاس باید حداقل روزی چهارساعت مطالعه داشته باشی.فک کردم میتونم.

4تا کتاب رو همزمان داره درس میده!!!تمرین هاشم زیاده.سخته خب.


+چند روزی با دختردایی ام،میخوام برم خونه مادربزرگم .شایدحال و هوام عوض شه.

اونجا اینترنت ندارم،البته نمیدونم شایدم دایی ام مودمِ وایمکس اش رو با خودش نبرده باشه تهران.

اگه نبرده باشه،اینترنت دارم،میام:)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۳۰
خانم مهندس
دقت کردین شب که میشه
همه وسایل خونه شروع میکنن،به سرصدا.
انگار دارن قلج شونو  میشکنن.
بخصوص این یخچال.
خب،نمیشه صبح ها قُلِنج تون رو بشکنید؟؟؟
همش آدم احساس میکنه یکی تو آشپزخونه اس!!
۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۲۸
خانم مهندس

بخشی هایی از جواب به سوالات دانشجوها(از وبلاگشون)


+سلام استاد اگه شما قراره برین طراحی زبان و هوش با کی ارائه میشه ؟

پاسخ: از اخبار دنیا عقبید ها...
من امسال هستم.
+سلام.استاد چرا درس سیستم های کنترل خطی رو که تو چارتمون هم هست رو ارائه نکردین.(آخه اونا تقریبا پرن)
پاسخ: کجاش پرن. هنوز جا دارن.
زود بردارید تا تموم نشده. گروه دیگه ای هم در کار نیست
+توی پرتال قسمت چارت درسی ترم 7 نوشته: گرافیک کامپیوتری و مدارمنطقی پیشرفته.
دوتا سوال اول رو جواب ندادین؟
پاسخ: اون پرتال رو تحویل نگیرید... از خودش خیلی چیزا می نویسه. 
حالا غیبتش نشه اما دروغگو هم هست.
++استاد خسته نباشید
انتخاب واحد دقیقا از چه ساعتی شروع میشه ؟
پاسخ: متاسفانه من خیر ندارم. شما از ساعتای 5 صبح زنبیل بزارید.
امشب ساعت 4 بیدار شید هم نماز شب بخونید، هم نماز صبح اول وقت و بعدش برید تو سایت و ... 
++استاد من خیلی خوشحالم که شما نگرانی بچه ها رو مثل نگرانی خودتون میدونید.
حتما جواب میدین که به خوشحالیم ادامه بدم؟؟
پاسخ: آره دیگه. شما هم به خوشحالیت ادامه بده. منتها افراط نکن. هر چند وقت یک بار یک کم ناراحت شو.
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۳ ، ۰۳:۲۷
خانم مهندس
نمیدونم این چه صغیه ایه که اول ورودی های 89 انتخاب واحد میکنن!
بعد90.بعد91!!!
خب من هر کلاسی رو که میخواستم بردارم، پُر شده.
چه کسی پاسخگوست الان؟؟؟

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۰۱
خانم مهندس