چار دیواری

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
هفته پیش رفتم برای کارای ترم تابستونی،با چندتا از بچه های سال اولی آشنا شدم،چقدر اخلاق هاشون شبیه من بود،شیطون،پرانژی،خوش خنده وشاد!!خصوصیات هایی که من ترم یک و دو داشتم ولی اصلا توجه نکرده بودم که چقدر تو این مدت اخلاقم تغییر کرده!!با دیدنِ این بچه ها فهمیدم چقدر فرق کردم...
الان خیلی آروم تر شدم نسبت به قبل،مسولیت پذیرتر شدم،پرانژی هستم همچنان ولی جهت تخلیه انرژی ام تغییر پیدا کرده و....
در عرض همین دو سال چقدر فرق کردم!!

+خدا نصیب گرگ بیابون نکنه که گرفتار کارای اداری بشه:/ اینقدر از این اتاق به اون اتاق پاست میدن برا یه امضا که هلاک میشی!!واقعأ چرا خب؟؟؟!!!! برا یه ترم تابستونی برداشتن از ساعت8 رفتم دانشگاه تا1:30!!! امضا گرفتن چطوری بود!! میرفتی ساختمان مرکزی یه امضا میگیری!بعد باز باید میرفتیم سایت قدیم یه امضا دیگه باز برمیگشتیم ساختمان مرکزی و....

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۲۸
خانم مهندس

صبح تو خواب وبیداری بودم!!گوشی مو برداشتم ساعت رو چک کنم!!

دیدم زده 4تماس بی پاسخ!!یه عالمه پیام تو وایبر وتلگرام!!!!!!!

تو این تاریخ وقتی با این همه تماس وپیام مواجه میشی!!یعنی نمره های یه درسی رو زدن!!!

"کنترل" رو افتادم:/ خیلی خیلی ناراحت شدم....الانم قیافه ام شبیه آدمایی که کشتی هاشون غرق شده!!این شکلی :(((

البته هنوز امید هست پاس شم!!اگه برگه میانترم قبلی ام رو بجای این آخری تصحیح کنه!!دعا کنید قبول کنه!شنبه میرم دانشگاه

البته هیچکدوم از دوستامم پاس نشدن!بجز یکی!میانگین نمرات کلاس هم 9 بود!!! خدا کنه پاسم کنه فقط.....بشدت از این درس متنفرم وقتی فکر میکنم دوباره باید این درس رو بردارم تنم می لرزه:((( دعا پلیز:)

بعدش ایمیل ام رو چک کردم!دیدم استادمون پیام داده ترجمه هات قبول نیست!!چون فایل ورد نداره!!!!چشمتون روز بد نبینه!!بدبیاری که میاری همینجوری از زمین و زمان برات میرزه....

حالا هرچی من این پاورپوینت رو میخواستم به ورد تبدیل کنم!!مگه میشد!!اصلن فونت اش رو نمیخوند!!!اول پی دی اف کردم!!بعد اومدم از پی دی اف کپی کنم!!دیدم!عه!!باید صفحه صفحه 150تا اسلاید رو کپی کنم!تازه نامرتب هم پیست  میشد!!

کلی نرم افزار تبدیل فایل پی دی اف به ورد وپاورپوینت به ورد دانلود کردم!!اونا هم فونت ها نمیخوند!!!فقط دوتا از نرم افزارها بود که میخوند اونم فقط 3 صفحه تبدیل میکرد!!!هیچی دیگه بعد 2/3 ساعت الافی!!شروع کردم به عوض کردن فونت های150 تا اسلاید!!!پدرم در اومد!واسه دو نمره:((( عصر قرار بودم با مامانم برم بازار برای تولد دوستم کادو بخرم!!! که مشغول درست کردن این فایل ها بودم!!مامانم هی میگفت نمیری؟؟؟کی میری؟؟من دیگه نمیام ها؟؟؟

منم خب از صبحی اعصابم خورد بود بلند داد زدم:"نــــــــــــــــــــــــه نمیام"...

هیچی دیگه، مصیبت هام کم بود!!ناراحت کردن مامانمم بهش اضافه شد!!البته بعدن از دلش درآوردم.ولی خودم همچنان ناراحتم،بابت این قضیه:(((

البته یه اتفاق خوب هم افتاد امروز!!یه صدتومنی به کسی قرض داده بودم امروز بهم پس داد :)) پولدار شدم:))

البته نصف اش که برا خرید کادو رفت.

+کلن روز خوبی نداشتم امروز،ولی مطمئنأ فردا روز بهتری خواهم داشت:)

راستی دعا یادتون نره!!برا اون نمره کنترل ام.


۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۵
خانم مهندس
مامانم پشقابش رو پر از نمک کرده بود، بعد آخر غذا!!با تعجب میگه:اینا چیه؟؟نمکِ؟؟؟
من: نه!!برف شادیِ! من ریختم کنار بشقابت ، که قشنگ شه:)))

در پایان  اینجاب ملزم به پرداخت جریمه ی درست کردن سحری به مدت18 روز شدم(که اول 20 روز بود با التماس های فراوان 18 روز شد) 

+نکته اخلاقی 1:هیچگاه با مادرخود شوخی  بی معنی نکنید.
+نکته اخلاقی 2: تو ماه رمضون دستتون رو تا آرنج تو دماغ تون نکنید، خواهشأ.روزه ایم این صحنه ی وحشتناک رو میبینیم حالمون بد میشه!کفاره شو شما باید بدید.(این نکته برا کلید اسرار2 بود ولی از اونجایی که باید برم سحری درست کنم،وقت ندارم!!فقط نتیجه اش رو گفتم!خودتون داستان رو با ذهن خلاق تون بسازید،فقط زیادی خلاقیت به خرج ندید)
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۱
خانم مهندس

دقیقأ رأس ساعت 23:55 دقیقه ترجمه کردنم تموم شد.

و رأس ساعت00:00 فرستادم برا استادمون.

اگه رکورد دقیقه نودترین آدم وجود داشت ،فکر کنم من رکوردار می شدم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۴
خانم مهندس

امروز آخرین امتحان رو دادم:))

خوبه که امتحان هست، خوبه که سختی هست:)

اگه سختی نمی بود لذت راحتی رو نمی فهمدیم. نه؟!!

این 3تا امتحان آخرم پیشت سر هم بود !!!منم گذاشته بودم واسه شب امتحان!!!!!

تو این چند روز 7-8 ساعت بیشتر نخوابیدم!!فقط از سحر تا 7 صبح میخوابیدم!!!

امروز به جبران همه کم خوابی ها!!! از امتحان که برگشتم تا اذون مغرب خوابیدم،تازه هنوزم خوابم میاد:))

البته هنوز 90تا از اسلایدهای زبان ام مونده که ترجمه کنم، بر استادمون بفرستم!!باید 150تا اسلاید براش ترجمه کنم واسه 2 نمره فقط:/

خیلی خسیسِ این استادمون تو نمره دادن:/

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۶
خانم مهندس
از دست گوشی ام کلافه شدم!!!! یکی از برنامه های آینده ام اینه که گوشی مو عوض کنم!! از این گوشی ساده ها بخرم که هیچی نداشته باشه....نه وایبر ....نه تلگرام .....نه کوفت...نه زهرمار(خخخخ خیلی عصبانی ام، نخونید این پست رو که  تو عصبانیت نوشتم احتمالا فحش های بدتر هم ،در ادامه بببینید:دی)
فکر کنم صدمین باریه که با صدای گوشی ام از خواب بیدار میشم:(
اعصابم خورد میشه وقتی با صدای بلند بیدار میشم.....
اصلن چرا من اینقدر رو صدا حساسم!!اگه یه ذره سروصدا باشه خوابم نمیبره.... با کوچکترین صدایی از خواب می پرم!! دیگه هم خوابم نمیبره!!!!!!! بعدم عصبانی میشم!! الانم عصبانی ام وکلافه !!وقتی هم کلافه میشم باید همه اش غر بزنم.....
چون درحال حاضر کسی خونه نیست که غرغر کنم!!مجبورم غر زدن هام رو اینجا بنویسم.....
اصن چرا هوا گرم شده؟؟چرا امروز امتحان داشتم؟؟ چرا پرنده ها اینقدر سروصدا میکنن؟؟چرا درِ گنجه بازه؟؟ چرا گوشِ خر درازه؟؟؟!!!:/ فکر کنم دیوونه شدم، جوون مردمو دیوونه کردن://
خوااابم میاد://

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۴
خانم مهندس

امروز یه امتحانی داشتم بشدت سخت!! سخت ها....

"کنترل خطی" از درس های بچه های برقِ!! ولی چون ما سخت افزار میخونیم، باید بعضی دروس  برقی ها رو هم بخونم:/

از صبحی دنبال این بودم که چطوری حذفش کنم!!! به هر دری زدم نشد...

آخر یکی از ترم بالایی ها رو دیدم، گفت:این استادِ،متری نمره میده...تا جایی که میتونی فقط برگه ات رو پر کن...

ما هم رفتیم سر جلسه امتحان تا جایی که شد، پر کردیم....8صفحه جواب نوشتم!!!همه اش هم چرت وپرت!!هرچی از هرجا یادم میومد مینوشتم:))دیگه دستم درد گرفته بود.

نمیدونم متری چند میخواد حساب کنه ولی فک کنم اگه متری ،بیست وپنج صدم هم بخواد حساب کنه!!پاس میشم انشاالله:)))


+ولی واقعن ارزش خاطراتی که نوشتم براش، خیلی بیشتر از دهِ!! نامردیه اگه بهم10 بده:D

                                              

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۸
خانم مهندس

امروز رفتم دانشگاه!!! برم کتابخونه درس بخونیم با دوستان.

کنکوری ها رو دیدم، برگشتم 3 سال قبل!!!  نچ نچ نچ چقدر زود میگذره، انگار همین دیروز بود رفتیم کنکور دادیم....

چقدر دوران دانشجویی زودمیگذره:((

+یه دختره ای 7:59 دقیقه رسید، از در ورودی راهش ندادن:( بنده خدا، لو رفته بود دیگه وگرنه میخواستم کارت دانشجویی ام رو، بهش بدم بره داخل.

همیشه به این فکر میکردم ، یعنی میشه کسی هم دیر برسه به کنکور!! امروز دیدم بعله میشه!!یکی از سوالاتی که تو زندگی ام داشتم پاسخ داده شد:))

++ چیزی که برام عجیبه!! اینکه که چرا خانواده ها میشینن پشت در تا بچه هاشون بیان؟!!!! 4 ساعت تو گرما، تو آفتاب ها بشینی که چی بشه؟؟!!! (چه لوس بارمیارن بچه هاشونو!!)حانواده ها یه جوری استرس داشتن و پشت در منتظر بودن که من احساس می کردم بچه شون رفته اتاق عمل!!عمل سختی هم داره!!اینام نگران پشت در.....   واقعن همچین حسی داشتم!!!


+++حدودای ساعت12، اومدم برم خونه!! تا از در وردی اومدم بیرون، یهو دیدم همه خانواده هایی که منتظر بودن (حدودأ 100نفری میشدن!!!!) برگشتن دارن منو نگاه میکنن!! هیچی دیگه منم هول شدم پام تو پام اومد، نزدیک بخورم زمین.تا حالا این همه آدم مستقیمأ بهم نگاه نکرده بودن خب!!هول شدم:D

تازه تا اینجاش خوب بود!! یهو دیدم همه خانواده ها، دارن میان سمتم، منم ترسیدم میخواستم برگردم داخل!!! والا خب اینجوری نیاین سمت کسی می ترسه!!!!!





۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۶
خانم مهندس
چند وقتی است که شروع کردم به خوندن کتاب هایی در زمینه ازدواج مثلِ(گلبرگ زندگی:حسین دهنوی)،(جوانان و انتخاب همسر:علی اکبرمظاهری)،(جوان وهمسرگزینی:آیه الله ابراهیم امینی)، (مطلع عشق:گزیده از سخنان رهبر)، (بروید وباهم بسازید:توصیه های رهبر به زوج های جوان) ، خوندن وبلاگ ها،و گوش کردن به سخنرانی هایی در این زمینه ،مثل 80 ساعت سخنرانی دکتر فرهنگ....
چیزی که از همه اینا نصیبم شد ترس از انتخاب نادرست بود!!که البته فک کنم ترس بجایی باشه!!!
تا قبل از این خیلی راحت تر تصمیم میگرفتم (شاید چون اطلاعات درستی نداشتم) ولی با خوندن اینا انتخاب یک فرد شایسته برام سخت تر شده و بیشتر میترسم از اینکه نکنه تصمیم نادرستی بگیرم....
همش با خودم تکرار می کنم :"مهم ترین تصمیم تمامِ زندگیت رو میخوای بگیری!!دقت کن....دقت کن...دقت کن...."
بعدشم استرسم میگیره! میگم: نمیخوام اصن ازدواج کنم  :)))
کلن خودم با خودم خیلی مذاکره و بحث میکنم :))) تازه بعضی وقتا دعوا هم میکنیم با هم :)))))))


+اگه سخنرانی وکتاب خوب در این زمینه خواندید، که بدردتون خورده،ممنون میشم معرفی کنید:)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۸
خانم مهندس

ازبعدعید تصمیم گرفتم به ازدواج فکر کنم....

تو این دو ماه چندین مورد تماس گرفتن که 3-4 موردشون متناسب با معیار و ملاک هام بودن تقریبأ ،و می شد راجع بهشون فکر کرد، ولی هیچکدوم کاملآ همه ملاک هام رو نداشتن ولی خب میشه گفت بالای50 درصد رو داشتن اما از اونجایی که درحال حاضر سطح توقع ام بالاست، انتظار دارم  بالای 90 درصد ملاک هام رو داشته باشه طرف مقابل،البته فعلن:))

تازگی فهمیدم تو چند مورد از ملاک هام بشدت سردرگمم و نمیدونم چی میخوام، یکی اش و مهم ترینش اعتقادات مذهبیِ!!!خودم از لحاظ مذهبی آدم معمولی ام، مثلأ تو زمینه حجاب،چادری ام وتا حالا حتی یه بارهم جلو نامحرم بدون چادر نبودم، برامم مهم حجابم،دوست دارم برای طرف مقابل هم مهم باشه تو زمینه نماز و روزه واینام همینطورم ....ولی ایمانم نصفِ به نیمه اس!!!خیلی چیزها رو رعایت می کنم ولی بعضی چیزها رو هم ،نه:)) همین هم باعث سردرگمی ام شده نه دوست دارم طرف مقابلم مذهبی باشه چون گفتم بعضی موارد رو خودمم رعایت نمیکنم!!نه دوست دارم فرد ی با اعتقادات معمولی باشه، چون خودم خیلی از موارد رو رعایت میکنم ویه سری خط قرمزها  دارم!!

با وجودی که دوست دارم طرف مقابلم آدم مذهبی باشه ولی به همون نسبت هم از زندگی با یه آدم  مذهبی میترسم!!!!


سه تا چیز هست که باعث ترسم شده:یکی این که خیلی استقلالم رو بگیره(میدونم با متاهل شدن بخشی از استقلال آدم گرفته میشه ولی خب همون بخشی اش باشه نه بیشترش یا همه اش!!) دوم اینکه نمیفهمم چرا اکثرأ با کار کردن خانم هاشون مخالف اند؟!!!من خودمم خیلی دوست ندارم برم سرکار! و برامم مهم نیست که حتمأ برم!!ولی میترسم نکنه بد دل باشه که نمیزاره برم سرکار!!!!!!سوم این که از کجا بفهمم واقعأ مومنِ و ریا نیست؟؟دیگه این آدما بنظرم بدترین نوعِ افرادن که ظاهرأ مذهبی ان ،البته تا وقتی که مذهب به منفع شون باشه...


+یکی از این4مورد، همه ملاک هایی که میخاستم رو داشت!!!فقط  از  لحاظ مذهبی،چند درصد اختلاف نظر داشتیم....ایشون اهل نماز و روزه و....بود ولی مثلأ تو زمینه حجاب براش فرقی نداشت خانمش چادری باشه یا نه؟!(حجاب براشون مهم بود اما نه صرفأ چادر) یا مثلأ ماهواره باشه تو خونه اش یانه؟یا آهنگ های رپ وخواننده زن گوش بده یا نه؟براش این موارد مهم نبود!!!اما برای من مهم بود!!!

+یکی دیگه هم بود که همه رندگی اش فقط مسائل مذهبی بود!!(از اونوره بوم افتاده)!!!

به هر دوشون جواب رد دادم!چون هنوز تلکیفم تو این زمینه با خودم روشن نیست،البته مورد دوم رو بخاطر چیز دیگه ای(که اونم یکی از سردرگمی هامِ؟)  جواب رد دادم نه بخاطر خیلی مذهبی بودنشون.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۹
خانم مهندس