چار دیواری

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

از دست گوشی ام کلافه شدم!!!! یکی از برنامه های آینده ام اینه که گوشی مو عوض کنم!! از این گوشی ساده ها بخرم که هیچی نداشته باشه....نه وایبر ....نه تلگرام .....نه کوفت...نه زهرمار(خخخخ خیلی عصبانی ام، نخونید این پست رو که  تو عصبانیت نوشتم احتمالا فحش های بدتر هم ،در ادامه بببینید:دی)
فکر کنم صدمین باریه که با صدای گوشی ام از خواب بیدار میشم:(
اعصابم خورد میشه وقتی با صدای بلند بیدار میشم.....
اصلن چرا من اینقدر رو صدا حساسم!!اگه یه ذره سروصدا باشه خوابم نمیبره.... با کوچکترین صدایی از خواب می پرم!! دیگه هم خوابم نمیبره!!!!!!! بعدم عصبانی میشم!! الانم عصبانی ام وکلافه !!وقتی هم کلافه میشم باید همه اش غر بزنم.....
چون درحال حاضر کسی خونه نیست که غرغر کنم!!مجبورم غر زدن هام رو اینجا بنویسم.....
اصن چرا هوا گرم شده؟؟چرا امروز امتحان داشتم؟؟ چرا پرنده ها اینقدر سروصدا میکنن؟؟چرا درِ گنجه بازه؟؟ چرا گوشِ خر درازه؟؟؟!!!:/ فکر کنم دیوونه شدم، جوون مردمو دیوونه کردن://
خوااابم میاد://

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۴
خانم مهندس

امروز یه امتحانی داشتم بشدت سخت!! سخت ها....

"کنترل خطی" از درس های بچه های برقِ!! ولی چون ما سخت افزار میخونیم، باید بعضی دروس  برقی ها رو هم بخونم:/

از صبحی دنبال این بودم که چطوری حذفش کنم!!! به هر دری زدم نشد...

آخر یکی از ترم بالایی ها رو دیدم، گفت:این استادِ،متری نمره میده...تا جایی که میتونی فقط برگه ات رو پر کن...

ما هم رفتیم سر جلسه امتحان تا جایی که شد، پر کردیم....8صفحه جواب نوشتم!!!همه اش هم چرت وپرت!!هرچی از هرجا یادم میومد مینوشتم:))دیگه دستم درد گرفته بود.

نمیدونم متری چند میخواد حساب کنه ولی فک کنم اگه متری ،بیست وپنج صدم هم بخواد حساب کنه!!پاس میشم انشاالله:)))


+ولی واقعن ارزش خاطراتی که نوشتم براش، خیلی بیشتر از دهِ!! نامردیه اگه بهم10 بده:D

                                              

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۸
خانم مهندس

امروز رفتم دانشگاه!!! برم کتابخونه درس بخونیم با دوستان.

کنکوری ها رو دیدم، برگشتم 3 سال قبل!!!  نچ نچ نچ چقدر زود میگذره، انگار همین دیروز بود رفتیم کنکور دادیم....

چقدر دوران دانشجویی زودمیگذره:((

+یه دختره ای 7:59 دقیقه رسید، از در ورودی راهش ندادن:( بنده خدا، لو رفته بود دیگه وگرنه میخواستم کارت دانشجویی ام رو، بهش بدم بره داخل.

همیشه به این فکر میکردم ، یعنی میشه کسی هم دیر برسه به کنکور!! امروز دیدم بعله میشه!!یکی از سوالاتی که تو زندگی ام داشتم پاسخ داده شد:))

++ چیزی که برام عجیبه!! اینکه که چرا خانواده ها میشینن پشت در تا بچه هاشون بیان؟!!!! 4 ساعت تو گرما، تو آفتاب ها بشینی که چی بشه؟؟!!! (چه لوس بارمیارن بچه هاشونو!!)حانواده ها یه جوری استرس داشتن و پشت در منتظر بودن که من احساس می کردم بچه شون رفته اتاق عمل!!عمل سختی هم داره!!اینام نگران پشت در.....   واقعن همچین حسی داشتم!!!


+++حدودای ساعت12، اومدم برم خونه!! تا از در وردی اومدم بیرون، یهو دیدم همه خانواده هایی که منتظر بودن (حدودأ 100نفری میشدن!!!!) برگشتن دارن منو نگاه میکنن!! هیچی دیگه منم هول شدم پام تو پام اومد، نزدیک بخورم زمین.تا حالا این همه آدم مستقیمأ بهم نگاه نکرده بودن خب!!هول شدم:D

تازه تا اینجاش خوب بود!! یهو دیدم همه خانواده ها، دارن میان سمتم، منم ترسیدم میخواستم برگردم داخل!!! والا خب اینجوری نیاین سمت کسی می ترسه!!!!!





۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۶
خانم مهندس
چند وقتی است که شروع کردم به خوندن کتاب هایی در زمینه ازدواج مثلِ(گلبرگ زندگی:حسین دهنوی)،(جوانان و انتخاب همسر:علی اکبرمظاهری)،(جوان وهمسرگزینی:آیه الله ابراهیم امینی)، (مطلع عشق:گزیده از سخنان رهبر)، (بروید وباهم بسازید:توصیه های رهبر به زوج های جوان) ، خوندن وبلاگ ها،و گوش کردن به سخنرانی هایی در این زمینه ،مثل 80 ساعت سخنرانی دکتر فرهنگ....
چیزی که از همه اینا نصیبم شد ترس از انتخاب نادرست بود!!که البته فک کنم ترس بجایی باشه!!!
تا قبل از این خیلی راحت تر تصمیم میگرفتم (شاید چون اطلاعات درستی نداشتم) ولی با خوندن اینا انتخاب یک فرد شایسته برام سخت تر شده و بیشتر میترسم از اینکه نکنه تصمیم نادرستی بگیرم....
همش با خودم تکرار می کنم :"مهم ترین تصمیم تمامِ زندگیت رو میخوای بگیری!!دقت کن....دقت کن...دقت کن...."
بعدشم استرسم میگیره! میگم: نمیخوام اصن ازدواج کنم  :)))
کلن خودم با خودم خیلی مذاکره و بحث میکنم :))) تازه بعضی وقتا دعوا هم میکنیم با هم :)))))))


+اگه سخنرانی وکتاب خوب در این زمینه خواندید، که بدردتون خورده،ممنون میشم معرفی کنید:)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۸
خانم مهندس

ازبعدعید تصمیم گرفتم به ازدواج فکر کنم....

تو این دو ماه چندین مورد تماس گرفتن که 3-4 موردشون متناسب با معیار و ملاک هام بودن تقریبأ ،و می شد راجع بهشون فکر کرد، ولی هیچکدوم کاملآ همه ملاک هام رو نداشتن ولی خب میشه گفت بالای50 درصد رو داشتن اما از اونجایی که درحال حاضر سطح توقع ام بالاست، انتظار دارم  بالای 90 درصد ملاک هام رو داشته باشه طرف مقابل،البته فعلن:))

تازگی فهمیدم تو چند مورد از ملاک هام بشدت سردرگمم و نمیدونم چی میخوام، یکی اش و مهم ترینش اعتقادات مذهبیِ!!!خودم از لحاظ مذهبی آدم معمولی ام، مثلأ تو زمینه حجاب،چادری ام وتا حالا حتی یه بارهم جلو نامحرم بدون چادر نبودم، برامم مهم حجابم،دوست دارم برای طرف مقابل هم مهم باشه تو زمینه نماز و روزه واینام همینطورم ....ولی ایمانم نصفِ به نیمه اس!!!خیلی چیزها رو رعایت می کنم ولی بعضی چیزها رو هم ،نه:)) همین هم باعث سردرگمی ام شده نه دوست دارم طرف مقابلم مذهبی باشه چون گفتم بعضی موارد رو خودمم رعایت نمیکنم!!نه دوست دارم فرد ی با اعتقادات معمولی باشه، چون خودم خیلی از موارد رو رعایت میکنم ویه سری خط قرمزها  دارم!!

با وجودی که دوست دارم طرف مقابلم آدم مذهبی باشه ولی به همون نسبت هم از زندگی با یه آدم  مذهبی میترسم!!!!


سه تا چیز هست که باعث ترسم شده:یکی این که خیلی استقلالم رو بگیره(میدونم با متاهل شدن بخشی از استقلال آدم گرفته میشه ولی خب همون بخشی اش باشه نه بیشترش یا همه اش!!) دوم اینکه نمیفهمم چرا اکثرأ با کار کردن خانم هاشون مخالف اند؟!!!من خودمم خیلی دوست ندارم برم سرکار! و برامم مهم نیست که حتمأ برم!!ولی میترسم نکنه بد دل باشه که نمیزاره برم سرکار!!!!!!سوم این که از کجا بفهمم واقعأ مومنِ و ریا نیست؟؟دیگه این آدما بنظرم بدترین نوعِ افرادن که ظاهرأ مذهبی ان ،البته تا وقتی که مذهب به منفع شون باشه...


+یکی از این4مورد، همه ملاک هایی که میخاستم رو داشت!!!فقط  از  لحاظ مذهبی،چند درصد اختلاف نظر داشتیم....ایشون اهل نماز و روزه و....بود ولی مثلأ تو زمینه حجاب براش فرقی نداشت خانمش چادری باشه یا نه؟!(حجاب براشون مهم بود اما نه صرفأ چادر) یا مثلأ ماهواره باشه تو خونه اش یانه؟یا آهنگ های رپ وخواننده زن گوش بده یا نه؟براش این موارد مهم نبود!!!اما برای من مهم بود!!!

+یکی دیگه هم بود که همه رندگی اش فقط مسائل مذهبی بود!!(از اونوره بوم افتاده)!!!

به هر دوشون جواب رد دادم!چون هنوز تلکیفم تو این زمینه با خودم روشن نیست،البته مورد دوم رو بخاطر چیز دیگه ای(که اونم یکی از سردرگمی هامِ؟)  جواب رد دادم نه بخاطر خیلی مذهبی بودنشون.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۹
خانم مهندس